خاطره ی چهارشنبه 16 دی 1394

خاطره ی چهارشنبه 16 دی 1394

امتحان زبان فارسی

امروز سر جلسه نشسته بودیم و منتظر بودیم تا بگن شروع کنیم.یه دفعه من خانم فاتحی رو تو سالن دیدمhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_lol.gif

به ریحانه گفتم من دیگه بدبخت شدم(واسه استرسی که تو امتحان میگرفتم).نمیدونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت.

حرفم که تموم شد خانم فاتحی وارد کلاسی شد که ما امتحان داشتیم...http://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_neutral.gif

از اون لحظه دیگه دست و پاهام داشت میلرزید فک کنم امتحانمو گند زدم رفت.http://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_evil.gif نه میتونستم ساعتو نگاه کنم نه سرمو بیارم بالا گردنم داشت میشکست.http://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_sad.gif

وقتی برگه هایی رو که باید امضا میکردیمو آوردن مونده  بودم چی کار کنم!!! آخه امضای من ترکیبی از امضای خانم فاتحی و خودم بود.http://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_mrgreen.gif

به هر حال هر جور بود سوالارو جواب دادم.تازه برگه رو هم سه دور کردم.

میخواستم تا آخر امتحان بمونم ولی دیدم دارم جواب سوالارو تغییر میدم پاشدم برگه رو دادم به خانم فاتحی و گفتم بفرمایید خانم فاتحی هم گفت ممنون.

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 16 دی 1394برچسب:, ] [ 16:35 ] [ (Zahra(Lover of Mrs.Fatehi ]
[ ]